سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : دوشنبه 103 آذر 5
u زمستان 1386 - یا صاحب ازمان ((عج)) ادرکنی

توانگرى در غربت چون در وطن ماندن است و درویشى در وطن ، در غربت به سر بردن . [نهج البلاغه]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 83362

:: بازدیدهای امروز :2

:: بازدیدهای دیروز :0

::  RSS 

vدرباره من

زمستان 1386 - یا صاحب ازمان ((عج)) ادرکنی

مهرداد کمالی
من مهرداد ودانش اموز سال سوم ورشته ی فنی الکترو تکنیک هستم

vلوگوی وبلاگ

زمستان 1386 - یا صاحب ازمان ((عج)) ادرکنی

v لینک وبلاگ دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
همه چی

v لوگوی وبلاگ دوستان

















vمطالب قبلی

زمستان 1386

vآهنگ وبلاگ

vوضعیت من در یاهو

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه

 

! زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )

پنج شنبه 86/11/4 :: ساعت 5:0 عصر

زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )
از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند. سلمان فارسى میگوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید ومی فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نه نفرند و خاتم ایشان, قائم ایشان (امام زمان عج ) میباشد.
انس بن مالک روایت میکند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست میدارى , فرمود: حسن و حسین را, بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه میفشرد وآنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف میکند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است . عالیترین, صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص ) خواند که فرمود: حسین از من و من ازحسینم . حسین (ع ) با پدر:
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست .پدرى که جزبه انصاف حکم نکرد, و جز به طهارت و بندگى نگذرانید, جز خدا ندید و جز خدانخواست و جز خدا نیافت .پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند, همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت میکرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکارهمچون برادر بزرگوارش میکوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت .
و به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد وحتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض میکرد.در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت .بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... امام حسین (ع ) با برادر:
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند.امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه وهمکار و همفکر برادرش بود.
چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنجهاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام ومسلمین است , هرگز اعتراض به برادرنداشت و حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدربزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

 


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! امام حسین (ع) و یاران او

پنج شنبه 86/11/4 :: ساعت 4:40 عصر

امام حسین (ع) و یاران او

امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد. رسول خدا (ع) نام این فرزند زهرا (س) را حسین نهاد وی مورد علاقه شدید پیامبر خدا(ص) بود و آن حضرت دربارة او فرمود: «حسین منی و انا من حسین....» و در آغوش پیامبر بزرگ شد. هنگام رحلت رسول خدا، شش ساله بود در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت والایی برخوردار بود، علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم و .... از صفات برجسته این حجت الهی بود. در دوران خلافت پدرش در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ «جمل»، «صفین» و «نهروان» شرکت داشت.پس از شهادت پدرش که امامت به حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود پس از انعقاد پیمان صلح (صلح امام حسن (ع) با معاویه حاکم شام) با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) از کوفه به مدینه آمدند. با شهادت امام مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری (که به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس الکندی مسموم شد و پس از چهل روز به شهادت رسید. معاویه با توطئه به ازدواج درآوردن یزید با جعده این کار را تدارک دید). بار امامت به دوش سیدالشهدا قرار گرفت. در آن دوران ده ساله که معاویه بر حکومت مسلط بود، امام حسین (ع) همواره یکی از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهای معاویه و دستگیریها و قتلهای او بود و نامه های متعددی در انتقاد از رویه معاویه در کشتن حجربن عدی و یارانش و عمروبن حمق خزاعی که از وفاداران به علی (ع) بودند و اعمال ناپسند دیگر او نوشت. در عین حال حسین بن علی (ع) یکی از محورهای وحدت شیعه و از چهره های برجسته و شاخصی بود که مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموی (حکومتی که از سال 41 هجری با معاویه اولین خلیفه اموی شروع می شود و تا سال 132 هجری ادامه می یابد) از نفوذ شخصیت او بیم داشت با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) به نفع او بیعت بگیرد اما سیدالشهداء که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از بلیه سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید، راه مبارزه را پیش گرفت از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاریهای کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ کوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق حرکت کرد.

پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا که همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین «کربلا» در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت. تسلیم نیروهای یزید نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین، مظلومانه و تشنه کام، همراه اصحابش به شهادت رسید. از آن پس کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدانهای خفته گردید.(1)


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! امام حسین (ع)

دوشنبه 86/10/17 :: ساعت 11:35 صبح

امام حسین (ع)

سوم شعبان سال 4 هجری دومین سبط وریحانه‌ی رسول اکرم (ص) و سومین پیشوا و امام معصوم و پنجمین چهره‌ی درخشان آل عبا حضرت ابا عبدالله الحسین در خانه علی و فاطمه (س) متولد شد و جهان از ولادت آن حضرت روشن و منور گشت.
حضرت امام حسین(ع) در آغوش پیامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربیت یافت و درباره امام حسین(ع) پیامبر مکرر فرموده است: خدایا من حسین را دوست می دارم پس دوست بدار کسی که او را دوست می دارد و در جای دیگر مقام آن حضرت را به قدری بالا برده است که می فرماید:
حسین منی و انا من حسین، حسین از من است و من از حسینم، و پیامبر امام حسین را احیاء کننده شریعت خود و نگه دارنده‌ی قرآن و مکتب خود می داند و این مقام را بدست نیاورد جزء با پاسداری خالصانه‌ی حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاک و مقدسش در احیای دین جدش رسول الله (ص)، درود خدا بر او و اهل بیتش باد.
امام حسین (ع) جلوه اوصاف پیامبران است وجود مبارک امام حسین (ع) که در آیینه‌ی قرآن و در عرصه گاه وجود پیامبر اسلام و در صفحه‌ی روشن بصیرت و بینش خود همه پیامبران را با ارزش های وجودی آنان می دید سرا پا عاشق آنان شد و در دنیای باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهای وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جایی که وارث آنان شد.
هنگامی که می گوییم حسین وارث پیامبران است به این معنا نیست که آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادی برده است بلکه به این معنا است که آن جلوه‌گاه حقیقت همه‌ی ارزشهای الهی و معنوی آنان را به ارث برده است.
پربارترین و سنگین ترین ارثی که از پیامبران برای پس از خودشان باقی ماند ارزش های الهی و انسانی و فرهنگ ثمر بخش و پاکشان بود که هر انسانی با نشان دادن لیاقت و شایستگی و از طریق حسب و نسب معنوی می توانست از آن بزرگواران ارث ببرد و در میان همه سهم ارث بری امام حسین (ع) به خاطر بستگی روحی به آنان، سهم فوق العاده ای بود.
امام حسین (ع) از حضرت آدم (ع) مقام خلافت، مقام علم همه‌ی اسماء، مقام هدایت و مقام کرامت را به ارث برد و از حضرت نوح مقام تبلیغ و صبر و استقامت و دلسوزی و مهرورزی به بندگان خدا و از حضرت ابراهیم مقام دوستی و دعا و تسلیم و امامت و از حضرت موسی مقام پایداری و مبارزه سخت بر ضد ستمگران و از حضرت عیسی مقام معنوی و باطنی و از پیامبر اسلام همه‌ی ارزش های الهی و از امیر المومنین علی (ع) همه‌ی حقایق را به‌میراث برد و از طریق این ارث بری و همنشینی باطنی به جایی رسید که در زیارت وارث به آن حضرت خطاب می شود.
 « اشهد انک الامام البر التقی الرضی الزکی الهادی المهدی »
گواهی می دهم که تو یقینا پیشوا، نیکوکار، اهل رضایت از حق، و پاک و پاکیزه، هدایت کننده، هدایت شده ای

 http://www.enyak.blogfa.com/8506.aspxhttp://drsaied.com/


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! پاداش زیارت امام حسین علیه السلام

یکشنبه 86/10/16 :: ساعت 2:38 عصر

با عرض سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام حسین و یاران و اصحاب و زنان و طفلان معصوم و بی گناه آن حضرت

امام حسین علیه السلام:

لرجل اغتاب عند رجلا یا هذا کف عن الغیبه فانها ادام کلاب النار

امام حسین علیه السلام به کسی که در حضور آنحضرت غیبت دیگری را میکرد فرمودند: پرهیز کن غیبت خوراک سگهای جهنم است .

پاداش زیارت امام حسین علیه السلام

آنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر است، ثوابهاى کلان و پاداشهاى عظیم و محیرالعقولى است که در روایات ائمه، براى آن بیان شده است.امام صادق(ع) در روایتى، براى زیارت حسین بن على، ثوابى همچون پاداش نبرد در رکاب پیامبر و امام عادل بیان مى‏کند.(1) در جاى دیگر، پاداشى همچون اجر شهیدان ( بدر ) را نوید مى‏دهد.(2) و در احادیث بسیارى، ثواب حج و عمره مکرر را براى آن بر مى‏شمارد. و در سخنى، امام صادق(ع) براى کسى که به زیارت حسین برود، با این خصوصیت که نسبت به حق آن حضرت، معرفت و شناخت داشته باشد (عارفا بحقه) پاداش آزاد کردن هزار برده، و آماده کردن هزار اسب براى مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(3) و با تعبیرات دیگر، پاداشهایى کمتر و بیشتر نقل شده است. راز آن چیست؟

مى‏دانیم که هرعمل، با توجه به این که در چه زمانى، در چه مکانى، و در چه شرایطى و از سوى چه کسى و با چه انگیزه و هدفى و با چه میزان رشد و آگاهى و بصیرت، انجام بگیرد، ارزشهاى متفاوت و تاثیراتى مختلف پیدا مى‏کند.

مرحوم علامه مجلسى، در بیان رمز این اختلاف پاداشها و گوناگونى تعبیرها در ثواب آن، مى‏گوید:

( ... شاید اختلاف این اخبار، در اندازه ارزش و فضیلت و ثواب زیارت را بتوان بر اختلاف اشخاص و عملها، و نیز، کم و زیادى ترس در راه زیارت، یا دورى و نزدیکى مسافت و ...حمل کرد. زیرا هر عمل نیکى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص و شناخت و تقوا و دیگر شرایطى که موجب کمال یک عمل است، داراى ثواب و ارزشهاى متفاوت مى‏شود.علاوه بر این که در بسیارى از احادیث، امامان، طبق درک و شعور و اندازه ایمان و ظرفیت و گنجایش فکرى طرف، سخن مى‏گفتند...)(4) آنچه مسلم است، زیارت ‏کربلا، همیشه آزاد نبوده، بلکه همراه با گرفتاریها و محدودیتهایى بوده است که موجب دشوارى زیارت مى‏گشته است. ولى ائمه، براى همین شرایط هم، تکلیف را ساقط ندانسته و به زیارت حسین(ع) دستور مى‏دادند.

به این قطعه از تاریخ، دقت کنید:

یکى از شیعیان، به ‏نام حسین، نوه ( ابو حمزه ثمالى )، نقل کرده است که: در اواخر دوره بنى امیه به قصد زیارت حسین بن على، بیرون آمدم ‏ولى مخفیانه حرکت مى‏کردم تا اهل شام، نفهمند، تا این که شب فرا رسید و مردم به خواب رفتند. شب، از نیمه گذشته بود که غسل زیارت کردم و به سوى قبر سیدالشهدا عزیمت کردم.

نزدیکیهاى ‏قبر که رسیدم، با مردى رو به رو شدم، زیبا روى و خوشبو و سفید چهره، که به من گفت:

برگرد، الان ‏نمى‏توانى زیارت کنى. برگشتم. اواخر شب باز رفتم، باز هم آن مرد را دیدم که گفت: دسترسى پیدا نمى‏کنى.

گفتم: چرا نتوانتم ‏به زیارت فرزند پیامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟ من پیاده از کوفه در این شب جمعه به اینجا آمده‏ام. مى‏ترسم که صبح شود و هوا روشن گردد و نیروهاى مسلح بنى‏امیه مرا بکشد. گفت: برگرد، فعلا نمى‏شود، چون حضرت موسى و فرشتگان، هم اکنون به زیارت مشغولند. برگشتم و صبر کردم تا این که سحر شد.غسل کردم و نزدیک قبر رفتم و آن مرقد را زیارت نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شامیان، به سرعت از آنجا برگشتم.) (5) آیا کسى که‏ در چنین وضعیت مخفیانه، به زیارت قبر مولایش حسین برود و همراه با دلهره و هراس از نگهبانانى که مامور کنترل و ممانعت از زائران تربت کربلا هستند، زیارت کند، مستحق ثوابى بیشتر نیست؟! ( معاویه بن وهب ) مى‏گوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم. در نمازخانه منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد. دیدم پس از نماز، دست به دعا برداشت و براى زائران قبر حسین بن على دعا کرد، آنان که با انفاق مال و تلاش بدنى به زیارت مى‏روند، براى پیوند با ائمه و شاد کردن رسول خدا و پاسخگویى به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضى کردن خداوند. و چنین دعا کرد:

" خدایا، از آنان‏ راضى باش، و خود و خانواده ‏شان را، شب و روز نگهدار، و همراهى‏شان کن و از شر هر جبار سرکشى و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان‏ و آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، به خاطر این که از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند، بهترین پاداشها را عطا کن. خدایا! دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر، ملامت کردند ولى این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع نگشت. آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند! خدایا! آن چهره‏ها را که آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهایى را که بر تربت حسین، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایى را که در راه ما اشک ریخت، آن دلهایى‏ که براى ما و تشنگى ما سوخت، آن ناله‏هایى که براى ما سر داده شد، رحمت کن.


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! حسین

شنبه 86/10/15 :: ساعت 4:58 عصر

 

آنقدر نرفتیم، که مرداب شدیم                     همرنگ سکوت، محو مهتاب شدیم

هر بار نشستیم و، مروت کردیم                    از شرم لبان تشنه‌ات، آب شدیم!

 

برخبز ای علمداربار دیگر علم زن

سقای عترت من سوی حرم قدم زن

طفلان در التهابند در انتظار آبند

یا ابوفاضل یا ابوفاضل

ماه رخت به ساحل در خون نشسته عباس

این قامت بلندت در هم شکسته عباس

جدا شده دو دستت عمود کین شکستت

یا ابوفاضل یا ابوفاضل

برخیز و خیمه ها را دوباره با صفا کن

دادی تو وعده آب به وعده ات وفا کن

سکینه بی قرار است رقیه دل فکار است

. یا ابوفاضل یا ابوفاضل

گردیده بی علمدار سپاه من برادر

بعد از خدا تو بودی پناه من برادر

بی تو شکسته پشتم داغ غم تو کشتم

یا ابوفاضل یا ابوفاضل


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! معنی دعای کمیل

شنبه 86/10/15 :: ساعت 4:49 عصر


خدایا از تو درخواست میکنم بآن رحمت بى‏انتهایت که همه موجودات را فراگرفته است
و بتوانایى بى‏حدت که بر هر چیز مسلط و قاهر است و همه اشیاء خاضع و مطیع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است
و به مقام جبروت و بزرگیت که همه قدرتها برابر او مغلوب است
و به عزت و اقتدارت که هر مقتدرى از مقاومتش عاجز است
و به عظمت و بزرگیت که سراسر عالم را مشحون کرده است
و به سلطنت و پادشاهیت که بر تمام قواى عالم برترى دارد
و بذات پاکت که پس از فناى همه موجودات باقى ابدى است
و بنامهاى مبارکت که در همه ارکان عالم هستى تجلى کرده است
و به علم ازلیت که بر تمام موجودات محیط است
و به نور تجلى ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است
اى نور حقیقى و اى منزه از توصیف اى پیش از همه سلسله و بعد از همه موجودات پسین
خدایا ببخش آن گناهانى را که پرده عصمتم را مى‏درد
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من کیفر عذاب نازل مى‏کند
خدایا ببخش آن گناهانى را که در نعمتت را به روى من مى‏بندد
خدایا ببخش آن گناهانى را که مانع قبول دعاهایم مى‏شود
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من بلا مى‏فرستد
خدایا هر گناهى که مرتکب شده‏ام و هر خطایى از من سر زده همه را ببخش
اى خدا من به یاد تو بسوى تو تقرب مى‏جویم و تو را سوى تو شفیع مى‏آورم
و از درگاه جود و کرمت مسئلت مى‏کنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازى و شکر و سپاست را به من بیاموزى و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنى
خدایا از تو مسئلت مى‏کنم با سؤالى از روى خضوع و ذلت و خشوع و مسکنت
که کار بر من آسان گیرى و به حالم ترحم کنى و مرا به قسمت مقدر خود خوشنودو قانع سازى و در هر حال مرا متواضع گردانى
خدایا من از تو مانند سائلى در خواست مى‏کنم که در شدت فقر و بیچارگى باشد و تنها به درگاه تو در سختیهاى عالم عرض حاجت کند و شوق و رغبتش به نعم ابدى که حضور توست باشد
اى خدا پادشاهى تو بسیار با عظمت است و مقامت بسى بلند است و مکر و تدبیرت در امور پنهان است
و فرمانت در جهان هویداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و کسى از قلمرو حکمت فرار نتواند کرد
خدایا من کسى که گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و کارهاى بدم (از لطف و کرم) به کار نیک بدل کند جز تو کسى نمى‏یابم (که خدا این تواند)
خدایى جز تو نیست اى ذات پاک و منزه و به حمد تو مشغولم ستم نمودم به خودم و دلیرى کردم به نادانى خود
و خاطرم آسوده به این بود که همیشه مرا یاد کردى و بر من لطف و احسان فرمودى
اى خدا اى مولاى من چه بسیار کارهاى زشتم مستور کردى
و چه بسیار بلاهاى سخت از من بگردانیدى و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتى
و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى
اى خدا غمى بزرگ در دل دارم و حالى بسیار ناخوش و اعمالى نارسا
و زنجیرهاى علایق مرا در بند کشیده و آرزوهاى دور و دراز دنیوى از هر سودى مرا باز داشته
و دنیا به خدعه و غرور و نفس به جنایت مرا فریب داده است
اى خداى بزرگ و سید من به عزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعاى مرا از اجابتت منع نکند
و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهى مرا مفتضح و رسوا نگردانى و بر آنچه از اعمال بد و ناشایسته‏در خلوت بجا آورده‏ام و تقصیر و نادانى و کثرت اعمال غفلت و شهوت که کرده‏ام (کرم کن و) زودم به عقوبت مگیر
* * *
اى خدا به عزت و جلالت سوگند که با من در همه حال رأفت و رحمت فرما و در جمیع امور مهربانى کن
اى خدا اى پروردگار جز تو من که را دارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را برطرف سازد و به مآلم از لطف توجه کند
اى خدا اى مولاى من تو بر من حکم و دستورى مقرر فرمودى و من در آن به نافرمانى پیرو هواى نفس گردیدم
و خود را از وسوسه دشمن (نفس و شیطان) که معصیتها را در نظرم جلوه‏گر ساخته و فریبم داد خود را حفظ نکردم و قضاى آسمانى نیز مساعدت کرد
تا آنکه من در این رفتار از بعض حدود و احکامت قدم بیرون نهادم و در بعضى اوامرت راه مخالفت پیمودم
حال در تمام این امور تو را ستایش مى‏کنم و مرا در آنچه رفته است بر تو هیچ حجتى نخواهد بود با آنکه در او قضاى تو بوده و حکم (تکوینى) و امتحان و آزمایش تو مرا بر آن ملزم ساخته
و با این حال بار خدایا به درگاهت پس از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمده‏ام با عذر خواهى و پشیمانى
و شکسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و تصدیق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه کردم مفرى دارم و نه جایى که براى اصلاح کارم بدانجا روى کنم و پناه برم
مگر آنکه تو باز عذرم بپذیرى و مرا در پناه رحمت بى‏منتهایت داخل کنى
اى خدا عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهایى بخش
اى پروردگار من بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بى‏طاقتم ترحم کن
اى خدایى که در اول به خلعت وجودم سرافراز کردى و به لطف یاد فرمودى و به تربیت‏و نیکى پرورش دادى و بغذا عنایت داشتى اینک بهمان سابقه کرم و احسانى که از این پیش با من بودت بر من ببخش
اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مى‏سوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم
و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید
و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید
و بعد از آنکه از روى صدق و خضوع و مسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم
بسیار دور است که تو کریمترى از اینکه از نظر بیاندازى کسى را که پرورش داده‏اى آن را یا آنکه دور کنى کسى را که نزد خود کشیده
یا برانى آنکه را که به او جا داده‏اى یا بسپارى بسوى بلاء آنکه را که به او کفایت کرده‏اى و رحم نموده‏اى
و اى کاش اى خداى من و سید و مولاى من بدانستمى که تو آتش قهرت را مسلط مى‏کنى بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهاده‏اند
یا بر آن زبانها که از روى حقیقت و راستى ناطق به توحید تو و گویا به حمد و سپاس تواند
یا بر آن دلها که از روى صدق و یقین به خدایى تو معترفند یا بر آن جانها که از علم و معرفت در پیشگاه جلالت خاضع و خاشعند
یا بر آن اعضایى که مشتاقانه به مکانهاى عبادت و جایگاه طاعتت مى‏شتابند و به اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش مى‏طلبند
و هیچکس به تو این گمان نمى‏برد و چنین خبرى از تو اى خداى با فضل و کرم به ما بندگان نرسیده
در صورتى که تو خود بى‏طاقتیم را بر اندک رنج و عذاب دنیا و آلامش مى‏دانى
و آنچه جارى شود در آن از بد آمدنى‏هاى آن بر اهل آن با آنکه رنج و الم دنیا اندک است و زمانش کم است و دوامش ناچیز است و مدتش کوتاه است
پس من چگونه طاقت آرم و عذاب‏عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل کنم
و حال آنکه مدت آن عذاب طولانى است و زیست در آن همیشگى است و هیچ بر اهل عذاب در آنجا تخفیفى نیست
چندان که آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست
که هیچکس از اهل آسمان و زمین تاب و طاقت آن ندارد
اى سید من پس من بنده ناتوان ذلیل و حقیر و فقیر و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم
اى خداى من اى پروردگار من و سید و مولاى من از کدامین سختیهاى امورم بسویت شکایت کنم و از کدام یک به درگاهت بنالم و گریه کنم
از دردناکى عذاب آخرت بنالم یا از طول مدت آن بلاى سخت زارى کنم
پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانى و با اهل عذابت همراه کنى و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازى
در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو اى خداى من و سید و مولاى من و پروردگار من صبورى کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد
و گیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم از لطف و کرمت توانم پوشید
یا چگونه در آتش دوزخ آرام گیرم با این امیدوارى که به عفو و رحمت بى‏منتهایت دارم
بارى به عزتت اى سید و مولاى من به راستى سوگند مى‏خورم که اگر مرا با زبان گویا (به دوزخ) گذارى من در میان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى کنم
و بسى فریاد مى‏زنم بسویت مانند شیون گریه کنندگان
و بنالم به آستانت مانند عزیز گم کردگان و به صداى بلند تو را مى‏خوانم که اى یاور اهل ایمان
و اى منتهاى آرزوى عارفان و اى فریادرس‏فریاد خواهان
و اى دوست دلهاى راستگویان و اى یکتا خداى عالمیان
آیا درباره تو اى خداى پاک و منزه و ستوده صفات گمان مى‏توان کرد که بشنوى در آتش فریاد بنده مسلمى را که به نافرمانى در دوزخ زندانى شده
و سختى عذابت را به کیفر گناه مى‏چشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوس گردیده
و ضجه و ناله‏اش با چشم انتظار و امیدوارى به رحمت بى‏منتهایت بسوى تو بلند است و به زبان اهل توحید تو را مى‏خواند و به ربوبیتت متوسل مى‏شود
باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد
یا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنکه به فضل و کرمت امیدوار است
یا چگونه شراره‏هاى آتش او را بسوزاند با آنکه تو خداى کریم ناله‏اش را مى‏شنوى و مى‏بینى مکانش را
یا چگونه شعله‏هاى دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بى‏طاقتیش را مى‏دانى
یا چگونه به خود بپیچد و مضطرب بماند در طبقات آتش با آنکه تو به صدق (دعاى) او آگاهى
یا چگونه مأموران دوزخ او را زجر کنند با آنکه به صداى یا رب یا رب تو را مى‏خواند
یا چگونه به فضل تو امید آزادى از آتش دوزخ داشته باشد و تو او را به دوزخ واگذارى
هیهات که هرگز چنین معروف نباشد و این گمان نرود
و به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان و عطا بوده این معامله شباهت ندارد
پس من به یقین قاطع مى‏دانم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى
محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مى‏کردى
و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمى‏دادى
و لیکن تو اى خدانامهاى مبارکت مقدس است و قسم یاد کرده‏اى که دوزخ را از جمیع کافران
جن و انس پر گردانى و مخلد سازى معاندان را در آن عذاب
و تو را ستایش بى‏حد سزاست که با وجود آنکه خویش را ثنا گفتى و بهمه انعام نمودى در کتاب خود فرمودى آیا (در آخرت) اهل ایمان با فاسقان یکسانند هرگز یکسان نیستند
اى خداى من و سید من از تو درخواست مى‏کنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى
و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى
که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کرده‏ام
و هر کار زشتى پنهان داشته‏ام و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شده‏ام
و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نموده‏اى که آن فرشتگان را به حفظ هر چه کرده‏ام موکل ساختى
و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من
و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشته‏اى همه را ببخشى
و نیز درخواست مى‏کنم که مرا حظ وافر بخشى از هر خیرى که مى‏فرستى و هر احسانى که مى‏افزایى
و هر نیکویى که منتشر مى‏سازى و هر رزق و روزى که وسیع مى‏گردانى و هر گنه که مى‏بخشى و هر خطا که بر آن پرده مى‏کشى اى رب من اى رب من اى رب من
اى خداى من اى سید و مولاى من اى کسى که زمام اختیارم به دست اوست
اى واقف از حال زار و ناتوانم اى آگه از بینوایى و وضع پریشانم اى آگاه به احتیاجم و بى‏چیزیم اى رب من اى رب من اى رب من
از تو درخواست مى‏کنم به حق حقیقتت و به ذات مقدست و بزرگترین صفات و اسماء مبارکت
که اوقات مرا در شب و روز به یاد خود معمور گردانى و پیوسته به خدمت بندگیت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمایى
تا کردار و گفتارم همه یک جهت و خالص براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت مصروف گردد
اى سید من اى کسى که تمام اعتماد و توکلم بر اوست و شکایت از احوال پریشانم به حضرت اوست اى رب من. . .
(لطفى کن) و به اعضا و جوارحم در مقام بندگیت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده
و ارکان وجودم را به خوف و خشیت سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمت در حضرتت بدار
تا آنکه من در میدان طاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم
و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم
و بترسم از تو مانند ترسیدن یقین کنندگان و با اهل ایمان در جوار رحمتت همنشین باشم
خدایا و هر که با من بد اندیشد تو مجازاتش کن و هر که مکر ورزد به کیفرش برسان
و مرا بلطف و رحمتت نصیب بهترین بندگانت عطا کن و مقام مقربترین
و مخصوصترین خاصان حضرتت کرامت فرما که هیچکس جز به فضل و رحمتت این مقام نخواهد یافت و باز جود و بخشش بى‏عوضت از من دریغ مدار
بزرگى و مهربانى کن و مرا به رحمت واسعه‏ات از شر دو عالم محفوظ بدار
و زبانم را به ذکر خود گویا ساز و دلم را از عشق و محبت بى‏تاب گردان
و بر من منت گذار و دعایم مستجاب فرما و از لغزشم بگذر و خطایم ببخش
که تو خود به بندگان‏از لطف دستور عبادت دادى و امر به دعا فرمودى و اجابت را ضمانت کردى
اینک من به دعا رو بسوى تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم
پس به عزت و جلالت قسم که دعایم مستجاب گردان و مرا به آرزویم (که وصال توست) برسان و امیدم را به فضل و کرمت ناامید مگردان
و از شر دشمنانم از جن و انس کفایت فرما
اى که از بندگانت بسیار زود راضى میشوى ببخش بر بنده‏اى که بجز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست
که تو هر چه بخواهى میکنى اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بى‏نیازى از هر چه در جهان
ترحم کن به کسى که سرمایه‏اش امید به توست و اسلحه‏اش گریه است
اى بخشنده کاملترین نعمت اى دفع کننده هر بلاء و مصیبت اى نور دلهاى وحشت زده در ظلمات (فراق) اى داناى علم ازل تا ابد بى‏آموختن
درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) و با من آن کن که لایق حضرت توست
و درود و رحمت خدا بر رسول گرامیش و امامان با برکات از اهل بیتش و سلام و تحیت بسیار بر آن بزرگواران باد.

 


........ تو رو به جان علی (ع) دعا یادتون نره........


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! دعای کمیل

شنبه 86/10/15 :: ساعت 4:49 عصر

(بسم الله الرحمن الرحیم)


اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ
وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِسُلْطَانِکَ الَّذِی عَلاَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ (غَلَبَتْ) أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ
وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ
یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَى نَفْسِکَ‏
وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ‏
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ‏
أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعاً وَ فِی جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً
اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِیمَا عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ‏
اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ وَ عَلاَ مَکَانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ‏
وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ‏
اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ‏
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی‏
وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَ‏
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ‏
وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ‏
وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ‏
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی‏
وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی)
وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی‏
یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی‏
وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی‏
مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی‏
وَ کُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِی فِی کُلِّ الْأَحْوَالِ (فِی الْأَحْوَالِ کُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً
إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی‏
إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فِیهِ هَوَى نَفْسِی‏
وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِیهِ مِنْ تَزْیِینِ عَدُوِّی فَغَرَّنِی بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِکَ الْقَضَاءُ
فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ (مِنْ نَقْضِ) حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ‏
فَلَکَ الْحَمْدُ (الْحُجَّةُ) عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ وَ لاَ حُجَّةَ لِی فِیمَا جَرَى عَلَیَّ فِیهِ قَضَاؤُکَ وَ أَلْزَمَنِی حُکْمُکَ وَ بَلاَؤُکَ‏
وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً
مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی‏
غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِکَ‏
اللَّهُمَّ (إِلَهِی) فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُکَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی‏
یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی‏
یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ کَرَمِکَ وَ سَالِفِ بِرِّکَ بِی‏
یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ‏
وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ‏
وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ‏
وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ‏
هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ أَدْنَیْتَهُ‏
أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ‏
وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً
وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً
وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً
وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً
مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِ‏
وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا
وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ قَصِیرٌ مُدَّتُهُ‏
فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا
وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ‏
لِأَنَّهُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ‏
وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ‏
یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی (بِی) وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ‏
یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی‏
لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ‏
فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ‏
فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ‏
وَ هَبْنِی (یَا إِلَهِی) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ‏
أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ‏
فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ (الْآلِمِینَ)
وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ‏
وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ‏
یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ‏
یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ‏
أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (یُسْجَنُ) فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ‏
وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ‏
وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ‏
یَا مَوْلاَیَ فَکَیْفَ یَبْقَى فِی الْعَذَابِ وَ هُوَ یَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ‏
أَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ‏
أَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهِیبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَکَانَهُ‏
أَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفِیرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ‏
أَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ‏
أَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِیَتُهَا وَ هُوَ یُنَادِیکَ یَا رَبَّهْ‏
أَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فِی عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُکُهُ (فَتَتْرُکَهُ) فِیهَا
هَیْهَاتَ مَا ذَلِکَ الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ‏
وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِینَ مِنْ بِرِّکَ وَ إِحْسَانِکَ‏
فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِیکَ‏
لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً
وَ مَا کَانَ (کَانَتْ) لِأَحَدٍ فِیهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً)
لَکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ‏
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ‏
وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَکَرِّماً أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً لاَ یَسْتَوُونَ‏
إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی قَدَّرْتَهَا
وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَا
أَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ‏
وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ‏
وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْکِرَامَ الْکَاتِبِینَ الَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّی‏
وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ‏
وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ‏
وَ أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ (تُنْزِلُهُ) أَوْ إِحْسَانٍ فَضَّلْتَهُ (تُفَضِّلُهُ)
أَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ (تَنْشُرُهُ) أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ (تَبْسُطُهُ) أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ أَوْ خَطَإٍ تَسْتُرُهُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِ‏
یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ مَالِکَ رِقِّی یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِی‏
یَا عَلِیماً بِضُرِّی (بِفَقْرِی) وَ مَسْکَنَتِی یَا خَبِیراً بِفَقْرِی وَ فَاقَتِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِ‏
أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِکَ وَ أَسْمَائِکَ‏
أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِی مِنَ (فِی) اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً
حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی (إِرَادَتِی) کُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِی فِی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً
یَا سَیِّدِی یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِی یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوَالِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِ‏
قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَةِ جَوَانِحِی‏
وَ هَبْ لِیَ الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ وَ الدَّوَامَ فِی الاِتِّصَالِ بِخِدْمَتِکَ‏
حَتَّى أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِی مَیَادِینِ السَّابِقِینَ وَ أُسْرِعَ إِلَیْکَ فِی الْبَارِزِینَ (الْمُبَادِرِینَ)
وَ أَشْتَاقَ إِلَى قُرْبِکَ فِی الْمُشْتَاقِینَ وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِینَ‏
وَ أَخَافَکَ مَخَافَةَ الْمُوقِنِینَ وَ أَجْتَمِعَ فِی جِوَارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ‏
اللَّهُمَّ وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ وَ مَنْ کَادَنِی فَکِدْهُ‏
وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ‏
وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَإِنَّهُ لاَ یُنَالُ ذَلِکَ إِلاَّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْ لِی بِجُودِکَ‏
وَ اعْطِفْ عَلَیَّ بِمَجْدِکَ وَ احْفَظْنِی بِرَحْمَتِکَ‏
وَ اجْعَلْ لِسَانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً
وَ مُنَّ عَلَیَّ بِحُسْنِ إِجَابَتِکَ وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ اغْفِرْ زَلَّتِی‏
فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلَى عِبَادِکَ بِعِبَادَتِکَ وَ أَمَرْتَهُمْ بِدُعَائِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجَابَةَ
فَإِلَیْکَ یَا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِی وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِی‏
فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لِی دُعَائِی وَ بَلِّغْنِی مُنَایَ وَ لاَ تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجَائِی‏
وَ اکْفِنِی شَرَّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَعْدَائِی‏
یَا سَرِیعَ الرِّضَا اغْفِرْ لِمَنْ لاَ یَمْلِکُ إِلاَّ الدُّعَاءَ
فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُ یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنًى‏
ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ
یَا سَابِغَ النِّعَمِ یَا دَافِعَ النِّقَمِ یَا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِینَ فِی الظُّلَمِ یَا عَالِماً لاَ یُعَلَّمُ‏
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ‏
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَیَامِینِ مِنْ آلِهِ (أَهْلِهِ) وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً (کَثِیراً)




¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()

! فرشتگانِ یاور امام حسین(ع) یاوران امام مهدی(عج)

شنبه 86/10/15 :: ساعت 4:39 عصر

 

فرشتگانِ یاور امام حسین(ع) یاوران امام مهدی(عج)

یکی از ویژگی های قیام یوسف زهرا(س) برخورداری از نصرت الهی به وسیله فرشتگان است.شیخ صدوق(ره) در روایت ریّان بن شبیب ،از امام رضا(ع) نقل می کند:«به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری امام حسین(ع) به زمین فرود آمدند.آنان هنگامی که نازل شدند،دیدند حسین(ع) کشته شده است،از این رو ،ژولیده و غبار آلود در نزد قبر آن حضرت اقامت کردند و همچنان هستند تا اینکه قائم،قیام کند و از یاوران وسپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان یا لثارات الحسین خواهد بود».

 

به راستی، چه ارتباطی میان این دو کوکب درخشان آسمان ولایت (که ملک و ملکوت، عرش و فرش همه از یگانگی ان دو سخن می گویند) وجود دارد.هر کجا حسین(ع) است، مهدی (عج) هست و هر کجا مهدی (عج) است،حسین(ع) نیز می باشد.ذکر و نام آن یکی،با یاد و نام دیگری قرین و عجین است.از امام زمان (عج)؛سید الشهداء(ع) را می طلبند و از سیدالشهداء امام زمان را...

 

دعای ندبه و یاد امام حسین(ع)

یکی از دعاهای بسیار مهم و با ارزش در میان شیعه،دعای «ندبه» است که عاشقان حضرت ولی عصر (عج)هر صبح جمعه دور هم گرد آمده و با خواندن آن،با حضرتش تجدید عهد وپیمان می کنند.این دعا سندی صحیح دارد و بخش عمده و چشمگیر آن، التجــاء به مهــدی موعــود و تأسـف از غیبــت و دردمنــدی از فــراق آن بزرگــوار است و

بخش هایی از این دعا مربوط به جدّ بزرگوارش امام زمان(عج) سالار شهیدان است؛مانند:«أینَ الحَسَنُ ؟ أینَ الحُسَین؟ أینَ ابناء الحُسَین؟ »

قسمت دیگری از این دعای شریف «أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بکَربَلا؟» که از حساسیت فوق العاده ای برخوردار است.

ندبه کنندگان مهدی(عج)،منتظران منتقم آل محمدند تا تقاص خون به ناحق ریخته فرزند فاطمه(س) را بگیرد و موجب شادی وبهجت قلب نازنین رسول خدا شود.

آری صبح جمعه و دعای سوزان ندبه،در فراق امام زمان(عج) و یاد سیّد الشهداء(ع) است وچه بساهمین یاد امام حسین(ع)در صدق وصفای این دعا،اثری ژرف به جای نهد

  

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی   چه اشکــها که در گـلــو رسـوب شد نیامدی

 

خلیل آتشـین سخـن، تبــر به دوش بت شکن   خدای مـا دوبـاره سنگ وچــوب شــد نیامدی

 

برای مـا که خستـه ایم و دلشکستـه ایم، نه    برای عـده ای ولـی چــه خــوب شــد نیامدی

 

تمـام طــول هفـتــه را به انتــظــار جمعه ام     دوباره صبح، ظهـر، نه، غـروب شد نیامدی

 


¤نویسنده: مهرداد کمالی

? نوشته های دیگران()


! لیست کل یادداشت های این وبلاگ